۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

کلیشه ع ش ق عشق را تعریف کنید ....!

 می خواهم یک سوال کلیشه ای  بپرسم ...

عشق را تعریف کنید !

من که میگویم هیچکس نمیداند عشق چیست همه اشتباهش میگیرند اسم احساس های که تازه تجربه می کنند را (عشق) می گذارند ....

کم میگذرد اسمش را عوض میکنند اسم حس تازه بعدی را عشق میگذارند ....

میدانید ! خود عشق اصلا با این ماجرا مشکلی ندارد یک گوشه ایستاده و به دیوار قلب تکیه زده و بی دفاع و توضیح به نمایش های خیابانی احساس نگاه میکند گاهی برای بازیگران دست میزند و برایشان پول می اندازد گاهی هم سکوت میکند گاهی شاید با تاسف سری تکان بدهد و تماشاچی کنار دستش بگوید کارگردان اصلا نتوانسته خوب بازیگر انتخاب کند یا سناریو خیلی ضعیف است....

 به هر حال لباس عشق پر از وصله های کوچک و بزرگی است که این آدم ها به آن میچسبانند !

شما چه وصله ای چسبانده اید ؟ شما هم عشق را تعریف کنید ...

🌵....!

 

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸

    باید خندید🌱🌌!

                     .... با نام او که اگر به  مهربونیش فکر کنی لبخند  میزنی ...🌱

     

        (  این یک متن عاشقانه نیست الان دقیقا باشما هستم !)وقتی می خندی زمان  برای یک لحظه موقف میشود ... دنیای واقعی خودش را نشان میدهد لحظه ها دامن های عروسکیشان را میگیرند میرقصند و دقیقه  دست روی شونه ساعت میگذارد و ساعت محکم کمر دقیقه را درآغوش میگیرد و با صدای خنده هایت. همگام شده و آزاد و رها میرقصند ...!این ها هیچکدام هذیون نیست باور کن هر بار که تو چشم هایت را میبندی از ته دلت از آنجایی که جزیره احساس خونه دارد  میخندی  اینها رو نمی بینی اما من خودم اینها را به چشم دیدم ....🌵!

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸

    شروعی دوباره..🍃

    با نام او که امید هر دل است 

     ....سال ها میگذره از اینکه با شوق و ذوق وارد مدیریت وبلاگم میشدم دنبال یه نظر تازه می گشتم و اگه یه نظر میدیم با شادی میرفتم سراغ اپلود مطلب بعدی ....

    پر از حس خوبه یادشون حتی ....

    الانم که بعد چند سال یه و بلاگ از اون وبلاگای زیر خاکی  رو کشیدم بیرون  این وب جزو آخرین بلاگام بود  ...

    وارد صفحه مدیریت  شدم نخواسته از شوق تپش قلب گرفتم و باز اون حس تمام دلم را گرفت ....

    اون شوقی که با هیچکدوم از برنامه های اینستا و توییت و یوت یوب و... رو حس نکردم 

    متن های فدایت شوم و شوخی وکل کل ها و بحث هایی که با بلاگر ها میکردیم و... 

    نمیدونید چه حس خوب آرومی گوشه ی دلم نشسته که دارم وبلاگ نویسی میکنم دوباره ...

     

    این شد اولین پست برای شروع دوباره ....ا

    امیدوارم  که بلاگر های فعالی هنوز باشن

    اگر صدای منو می شنوید  شما هم دستی تکان بدهید

    دوستون دارم🌵...!

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • يكشنبه ۲۴ شهریور ۹۸
    در اینجا (بلاگ ) که قدم میزنید لطفا اثری، ردپایی، عطری ،نظری .... برایم به یاد گار بگذارید !
    🌵.....!