دختر یا پسر بودن !!

     به نام خدا  

 دختر بودن ینی ...!

پسر بودن ینی ....!

راهنمایی که بودم سر زنگ ادبیات یکی از بچه های کلاس که قلم خوبی هم داشت متنی با نام "دختر بودن ینی ...!" نوشته بود که اونقدر زیبا و دلچسب نوشته  بود ....

من هم  همان موقع ها تصمیم گرفتم متنی با  همان اسم بنویسم ..

دختر بودن یعنی ...

 عاشق گل میخک بودن .... همه جا. با کفش اسپرت رفتن. دختر بودن گریه های آروم شبانه و خنده های از ته دل... دختر بودن یعنی  عاشق قهوه تلخ بودن  ....دختر بودن یعنی شال های رنگی رنگی یعنی رقصیدن آزاد و رها دختر بودن یعنی بالا و پایین پریدن روی تخت فنری ....دختر بودن یعنی عاشق صدای خنده پدر و مادرت بودن ....دختر بودن گریه کردن به دیدن یه سکانس ...دختر بودن کتاب خوندن ...دختر بودن ینی فیلم درام تاریخی دیدن دختر بودن یعنی سنگ صبور بودن ...دختر بودن یعنی تو اوج استرس خندیدن ... دختر بودن یعنی دوچرخه سواری .... دختر بودن یعنی مانتو های کوتاه و بلند ....دختر بودن یعنی  عینک نه استکانی !! ... دختر بودن یعنی موهات و ببافی و جلو.ی. اینه هی به خودت نگا کنی !! دختر بودن یعنی عاشق نقاشی هات بودن دختر بودن یعنی آهنگ های جور وا جور دختر بودن یعنی عاشق کاکتوس بودن ...

دختردبودت یعنی تو جمع دوستات الکی با هم  بخندید ....

دختر بودن ینی با دوست جون جونیت شیطنت کنی ...

دختر بودن.....

دختر!  تو حامل آینده ای ....!

بودنت حرف زدنت خندیدنت  گریه کردند ت. و حتی خشمت ...

دختر بودن یعنی گذشته یعنی امروز یعنی آینده!

  .

.

.

 دختر بودن ینی ...؟

🌵...!

 

...........................

پ.ن : 

متن قوی نشد ..ّ. به دلم نچسبید ! ولی پاکش نمی کنم !

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۹۸

    روحتان از شما چه میخواهد !؟

    به نام خدا 

     

                     

     کمی فکر نکنید ! لطفا ! 

    بگذارید دنیا کارش را بکند ...

    آرام باشید آرام آرام ...

    "شما" بار اولتان است او سالهاست که دنیا را میچرخاند !

    لذت ببرید ...

    بعله لذت ببرید ... شما اگر بخواهید می توانید از بوی قهوه هم سرمست شوید زیر پنجره اتاقتان دارز بکشید بگذارید که شهریور با

    شما خداحافظی کند ...

    کمی تحویلش بگیرید از تابستانی که گذشت برایش تعریف کنید اگه شد  دو فنجان چای هم بریزید شهریور چایش را با "هل" می نوشد ...

    کمی هم خودتان را برای در آغوش گرفتن مهر آماده کنید ...

     .

    .

    .

    کمی فکر نکنید ! لطفا!

  • ۲
  • نظرات [ ۱ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸

    لطفا ساکت می خواهم بشمارم!🌿🌵...

    ....یا الله ...

     

    سیس!ساکت میخواهم بشمارمتان !

    اگر از شما بپرسند شخصی در اتاقی نشسته است ....و هیچکس دیگری غیر از اون فرد در اتاق نیست ...آیا اون فرد "تنها"محسوب میشود ؟! ....

    اتاق را بیخیال شوید فکر کنید همان فرد حالا در جزیره ای قرار داد که غیر از او کسی نیست  ایستاده است ...حالا اون فرد "تنها تر" محسوب میشود ؟

    تعریف شما از تنهایی چیست ؟

    من اگر اون فرد در اتاق باشم شاید اصلا سرو و صدای جمعیت ذهنم نگذارد لحظه ای چشم روی هم بگذارم ! 

    تعجب میکنید؟! 

    دیروز بود که میخواستم  با یک سرشماری کوچک اماری از اهالی درونیم بگیرم اما آنقدر سرو صدا میکردند و غلغله بود اکه بعد از عدد#21 دوباره شمار از دستم در رفت !

    آخر نمی دانید چه وضعی است امروز که جلوی مغازه لوازم تحریر ایستاده بودم با دیدنیه دفتر صورتی#فانتزی  یه دختر بچه جدید به جمعیت درونیم اضافه شد یه دو روز پیش وقتی دوستم از مشکلاتش برایم میگفت. ناگهان یک  روانشناس با پیراهن چهار خانه و عینک ته استکانی را درونم دیدم  ....

    یا هر وقت مادرم در خانه نیست صبح از خواب که پا میشوم زن خانه داری خودش را از جمعیت بیروت میکشد و ظرف هارا میشوید و غذا درست میکند ....

    اه ...خیلی زیادند ....  بیشترشان را هنوز ندیدم حتی بعضی ها تا آخر امشب اضافه میشوند ....

    نظر شما را نمی دانم ولی به نظر من  تنهایی اصلا به معنای نبودن یا بودن افراد کنار ما نیست !🌵...

     

    .

    .

    .

    .

     

    1_اگر میشود یک دختر یا پسری یا یک مادر بزرگ  را در درونتان پیدا کنید  تا درباره تنهایی متنی بنویسد ...

    2_یا جمعیتتان را بشمارید ! 

     

    ...........................

     

     

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸

    کلیشه ع ش ق عشق را تعریف کنید ....!

     می خواهم یک سوال کلیشه ای  بپرسم ...

    عشق را تعریف کنید !

    من که میگویم هیچکس نمیداند عشق چیست همه اشتباهش میگیرند اسم احساس های که تازه تجربه می کنند را (عشق) می گذارند ....

    کم میگذرد اسمش را عوض میکنند اسم حس تازه بعدی را عشق میگذارند ....

    میدانید ! خود عشق اصلا با این ماجرا مشکلی ندارد یک گوشه ایستاده و به دیوار قلب تکیه زده و بی دفاع و توضیح به نمایش های خیابانی احساس نگاه میکند گاهی برای بازیگران دست میزند و برایشان پول می اندازد گاهی هم سکوت میکند گاهی شاید با تاسف سری تکان بدهد و تماشاچی کنار دستش بگوید کارگردان اصلا نتوانسته خوب بازیگر انتخاب کند یا سناریو خیلی ضعیف است....

     به هر حال لباس عشق پر از وصله های کوچک و بزرگی است که این آدم ها به آن میچسبانند !

    شما چه وصله ای چسبانده اید ؟ شما هم عشق را تعریف کنید ...

    🌵....!

     

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸

    باید خندید🌱🌌!

                     .... با نام او که اگر به  مهربونیش فکر کنی لبخند  میزنی ...🌱

     

        (  این یک متن عاشقانه نیست الان دقیقا باشما هستم !)وقتی می خندی زمان  برای یک لحظه موقف میشود ... دنیای واقعی خودش را نشان میدهد لحظه ها دامن های عروسکیشان را میگیرند میرقصند و دقیقه  دست روی شونه ساعت میگذارد و ساعت محکم کمر دقیقه را درآغوش میگیرد و با صدای خنده هایت. همگام شده و آزاد و رها میرقصند ...!این ها هیچکدام هذیون نیست باور کن هر بار که تو چشم هایت را میبندی از ته دلت از آنجایی که جزیره احساس خونه دارد  میخندی  اینها رو نمی بینی اما من خودم اینها را به چشم دیدم ....🌵!

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸

    شروعی دوباره..🍃

    با نام او که امید هر دل است 

     ....سال ها میگذره از اینکه با شوق و ذوق وارد مدیریت وبلاگم میشدم دنبال یه نظر تازه می گشتم و اگه یه نظر میدیم با شادی میرفتم سراغ اپلود مطلب بعدی ....

    پر از حس خوبه یادشون حتی ....

    الانم که بعد چند سال یه و بلاگ از اون وبلاگای زیر خاکی  رو کشیدم بیرون  این وب جزو آخرین بلاگام بود  ...

    وارد صفحه مدیریت  شدم نخواسته از شوق تپش قلب گرفتم و باز اون حس تمام دلم را گرفت ....

    اون شوقی که با هیچکدوم از برنامه های اینستا و توییت و یوت یوب و... رو حس نکردم 

    متن های فدایت شوم و شوخی وکل کل ها و بحث هایی که با بلاگر ها میکردیم و... 

    نمیدونید چه حس خوب آرومی گوشه ی دلم نشسته که دارم وبلاگ نویسی میکنم دوباره ...

     

    این شد اولین پست برای شروع دوباره ....ا

    امیدوارم  که بلاگر های فعالی هنوز باشن

    اگر صدای منو می شنوید  شما هم دستی تکان بدهید

    دوستون دارم🌵...!

  • ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • يكشنبه ۲۴ شهریور ۹۸

    زندگی خیالی من




    بچه که بودم یهشب یه  خوابی دیدم ....

    از فرداش  خیلی تغییر کرده بودم ....

     شدم اینی که الان هستم تمام زندگی و خوشیام تو  دنیای خیالی خودمه  با ادمای خیالی داستانام ....

    فکر و داستان های خیالی  که هیچوقت ننوشتمشون 

    می ترسیدم ...همیشه یه احساسی ترس داشتم از نوشتن افکارم    ...

    می ترسیدم بنویسم به اون زیبایی افکارم نشهّّّّّّ.......

  • ۳
  • نظرات [ ۴ ]
    • 🌵....!
    • جمعه ۱۸ اسفند ۹۶

    بعضی حرف....

    بعضی حرف زدنا مثل یسری تلاش کردنا نتیجه ندارهـ ..
    دقیقا ترکیبش مثل وقتیه که جون میکنی سرحرف رو باهاش باز کنی ..
    بعد گیر میکنی توش که چجوری این بحث رو ادامه بدی
    که حالا که یه روزنه امید پیدا کردی برای حرف زدن باهاش
    چجوری ادامه بدی ..
    حرف پشت حرف
    بی سر و ته
    اموجی قلب و خنده و ناراحت و عصبانی
    قاطیِ هم میفرستی ..
    مثل این میمونه هدف رو نبینی
    بخوای سمتش شلیک کنی
    دیدی تقلا میکنی؟
    تلاش میکنی ..
    هی مغزتو به کار میندازی .. خدا خدا چه حرفی بزنم قلاب بشه .. گیر کنه به قلبش ..
    که به حرف بیـاد ..
    تهش
    تهش میماسه روی لبت .. خنده ی ذوقی که آمادش کردی از ته دل باشه
    هلالیِ لبخند میماسه روی لبت
    چراغ آنلاینی که آف میشه ..
    خیره به صفحه چتت باهاش قفل میکنی گوشیتو ..
    مچاله میشی زیر پتو ..
    بعضی حرف زدنا مثل یسری تلاش کردنا نتیجه نداره...

    #زینب_هاشم_زاده 

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • جمعه ۱۸ اسفند ۹۶

    سلامی پس یه سال


    روزمادر مبارک ❤



  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • جمعه ۱۸ اسفند ۹۶

    قانونت عادلانه نیست دنیا...

    سیمین بهبهانی چقدر قشنگ گفت:

    حق حضانت بر ای تو 👉 درد زایمان برای من 
    نام خانوادگی برای تو 
    زحمت خانواده برای من 
    سند خانه برای تو👉
    بیگاری خانه برای من
    چهار عقد برای تو👉
    حسرت عشق برای من
    هزارصیغه برای تو👉
    حکم سنگسار برای من👌 هوس برای تو👉
    عفاف برای من 👌
    این بود ازادی و برابری حقوق برای زن و مرد.👏👏 . . زنها حق اعتراض ندارند!!!!!☝☝☝
    ارام بمیر بانو که حتی عکست را پس از مردن
    برروی اگهی ترحیمت نمیزنند!!!!
    ﻧﺎﻣــــــــــﻢ ﺯﻥ ﺍﺳــــــــــــــــــــﺖ …
    ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ 
    ﮔﺎﻩ ﺳﻨﮕـــــﺴﺎﺭ …
    ﮔﺎﻩ ﻣﺮﺍ ﺿﻌﯿﻔﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ …
    ﮔﺎﻩ ﻟﭽﮏ ﺑﻪ ﺳﺮ …
    ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ " ﻣﺮﺩی" ﮐﻪ ﺗﻮﯾﯽ ⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮﻡ⇨ 
    ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺮﺑﺪﻩ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ 
    ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺁﺑﺮﻭﺩﺍﺭﯼ
    ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﻡ !

    ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐـــــﺸﻢ 
    ﻭ ﺗﻮ ﭘﺪﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ …
    ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ،
    ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮم⇨

    ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ 
    ﺯﺍﻧﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯾﻢ ﻣﯽ ﺳﺎﯾﯽ 
    ﻭ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ 
    ﻭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ : " ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻟﻄــــــــــﻔﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ !
    ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــﺮﻡ⇨ 
    ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ
    ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﭼﻨﺪ ؟ 
    ﻭ ﻣﻦ ﺭﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﻢ …
    ﻭ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ
    ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺪ …ﮔﺮﯾﺴﺘﻨﯽ ﺳﺨﺖ، 
    ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﮥ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺗﻮ …
    ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ 
    ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ
    "ﻣﻦ ﺍﺯ " ﺗﻮ" ⇦ﻣﺮﺩﺗــــــــــــــــــــﺮﻡ⇨

    ﺯﻥ ﻋﺸﻖ ﺯﺍﯾﺪ …
    ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯾـــــــﺶ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !
    ﺍﻭ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ …
    ﻭ ﺗﻮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ 
    ﺑﭽﻪ ﺩﺧـــــﺘﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ … !!!
    ﺍﻭ بیخوابی ﻣﯽ ﮐﺸﺪ …
    ﻭﺗﻮ خواب حوریان بهشتی میبینی !!
    او مادر میشود
    وهمه جا میپرســـــن:نام پدر؟!!!!
    قانونت عادلانه نیست دنیا

    متن از من نیست !
  • ۲
  • نظرات [ ۵ ]
    • 🌵....!
    • سه شنبه ۹ شهریور ۹۵
    در اینجا (بلاگ ) که قدم میزنید لطفا اثری، ردپایی، عطری ،نظری .... برایم به یاد گار بگذارید !
    🌵.....!