۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

خدا جونم مرسی 😊🎶🌵...!

  • ۴
  • نظرات [ ۱ ]
    • 🌵....!
    • شنبه ۳۰ شهریور ۹۸

    زندگیتان را باکسی شریک نشوید !!؟🌵..

    به نام خدا

     زندگیتان را باکسی  شریک نشوید ! 

    من حتی گاهی حوصله بهانه گیری های دلم را هم ندارم ...

    نمی دانم چه مرگش است !

    گاهی هم برایش یک لیوان قهوه می ریزم آهنگ شعر پاییزی" رستاک"را می گذارم و داخل ایوان باهم میرقصیم !! 

     برای دلم کتاب میخوام با او حرف میزنم  ...

    ما باهم بحث میکنیم گاهی او با من قهر میکند

    میشنینم و نازش را می کشم گاهی هم من با او ...

     باهم در بازار قدم میزنیم بعد از کلی فکر و جستجو  و مشورت باهم لباسی می خریم ...

    گاهی حال هر دومان بد است آنوقت ها هردو می نشینیم زار زار گریه میکنیم!

    گاهی شدیدا میخواهد تنها برویم سینما فیلم ببینیم !

    خوب من هم هوایش را دارم دست دلم رامیگیرم و. میبرم سینما!

    گاهی هم عین بچه های کوچک پایش را به زمین می کوبد می گوید بغلم کن !!!

    من دارم سعی میکنم بیشتر بشناسمش آخر دلم موجود جالبیست دارم کمکم "عاشقش" میشوم!

     

    .

    .

    .

    .

    .

    .ّآخر چطور

    زندگیتان را با کسی شریک میشوید ؟

    چهار نفر زیر یک سقف ؟؟؟!

    او و دلش و شما و دلتان ! 

    خیلی قاطی نمی شود؟؟؟؟ ..

    اصلا شاید. او دلش را بیشتر از شما دوست بدارد ...

    یا شاید شما 

    شاید آنوقت آن لباسی که دلم بگوید نپوشم ...

    برای دلم گل نخرم ...

    اورا تنها به سینما نبرم ...

    در ایوان دوتایی قهوه نخوریم !

    خوب آنوقت با من قهر میکند ..

    شاید هیچوقت،وقت نکنم نازش را بکشم 

     

     

    .

    .

    .

     چرا باید زندگیمان را  با  کسی شریک شویم ؟

     

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • پنجشنبه ۲۸ شهریور ۹۸

    ادمک های روی "هم" ریخته ای به نام "مردم"

    به نام خدا 

     

    هر  از چندگاهی دست میبرم در قلبم یک سری از اهالی شهر دلم را

    آن  کسانی که نشسته اند کنج قلبم بیرون میکشم ....
    همان هایی که. نمی توانم اسمی برایشان بگذارم قلبم اصلا نمی تواند صدایشان بزند بیکار. نشسته اند کنج قلبم بیخود جا اشغال کرده اند ...

    ....  میگذارمشان روی صفحه انگشت سبابه ام را به شست دستم  میچسبانم و کمی هدفدار گیری.  و. حالا پرتابشان میکنم خارج از کادر ....

    حالا اضافه شدند به آدمک های روی هم ریخته آنطرف امپراطوری قلبم ... حالا نامشان را "مردم " می گذارم ...

    نسبتشان مشخص شد !

    حالا اضافه شد ند به آن دسته آدم هایی که حتی حرف زدنشان هم برای قلبم بی اهمیت است "حرف مردم" 

     

     

    .

    .

    .

    .

    .

    آدمک های روی هم ریخته ای به نام مردم !

    🌵...!

     

     

  • ۶
  • نظرات [ ۴ ]
    • 🌵....!
    • چهارشنبه ۲۷ شهریور ۹۸

    سوال ...متنی درکار نیست ... اگر صدای مرا می شنوید دستی تکان دهید!

     

     به نام خدا

     

    بازهم کمی از اون سوال های کلیشه ای  که شاید با دیدنش بگوئید دیگر خیلی خنک شده !

     

    دوست دارید #سوپرایز شوید. یا همه چیز طبق برنامه پیش بره ؟ ....

    اتفاق های  منفی وجود داره یا همه بستگی به دیدگاه مادارد؟ ...

  • ۴
  • نظرات [ ۳ ]
    • 🌵....!
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۹۸

    دنیای شما

             به نام خدا 

     

     

    🌿

     چقدر  تلاش میکنید تا خودتان را حفظ کنید ؟

     چقدر برای ارزشمند بودن در نظر دیگران میجنگید یا تظاهر می کنید؟

    اگر کسی برداشتی بکند  که به مذاق احوالات و ویژگی هایتان خوش نیاید. چه میکنید ؟ 

    می جنگید ؟ تصحیحش میکنید؟ یا می گذارید در دنیای خودش از شما شخصیتی بسازد که نیستید ؟

    آنطور که من می دانم این آدم های اطرافتان اصلا شمارا نمی شناسند ! 

    بستگی  به حال  احوال خودشان دارد بستگی به طرز نگاه و تصور خودشان دارد ...شما هم آنهارا نمی شناسید ! شما حتی خودتان را هم نمی شناسید 

    "این دنیا پر از دنیا ست " هر انسان دنیا خودش را داد قانون هر دنیا به دنیای دیگر فرق میکند....

    شما هم در هر دنیای یک جور تعریف میشوید ....

    ویژگی هایتان از دنیای به دنیای دیگر رنگ عوض میکند ...

    آنها خودشان را در لباس شما تصور میکنند و شمارا می شناسند و ادمکی طراحی میکنند در خیالشان و نامش را "شما " می گذارند ...ّ

    .

    .

    .

     نمی دانم منظورم را فهمیدید یا نه ؟! 

     🌵...!

    ......................

    پ.ن: چقدر از کلمه # دنیا و # شما استفاده کردم !!

     

       

     

     

     

  • ۶
  • نظرات [ ۳ ]
    • 🌵....!
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۹۸

    چقدر یک اثر هنر روی شما اثر میگذارد ؟!🌌

                                                    به نام خدا 

                .   

                 دیدن یک تصویر هنری تا چه حد شمارا تحت تاثیر قرار میدهد ؟

     بیشتراز آنکه. تصویر هنری روی من تاثیر بگذارد نقاش آن تاثیر میگذارد! یعنی افکارش .... منظورش از تصویر. یا مجسمه یا ... خلق کرده ....

    چون پشت هر اثر هنری یک کتاب ،داستان و غم و شادی  نهفته است ....

     به همین علت من بیشتر از آنکه نقاشی کنم بیشتر انواع سبک هارا میخونم یا توضیحات زیر نقاشی ها . آثار هنری ...  هرچه نقاشی مرموز تر باشد بیشتر جذبش میشم ... 

                     چند وقت پیشیک کتاب گرفتم درباره نقاشان مکزیک یعنی عاشقشون شدم ! 

     عامل علاقه شدید من  به دیدن نقاشی "فریدا کالو" ست ....

    سبک نقاشیش که پر از مفهومه و تا توضیحاتشو نخونی کامل درکشون نمیکنی  برام لذت بخش بود ....

      طرح های کاملا علمی در  یک تصویر کاملا هنری

    غم و...  که در نقاشی هایش موج میزند ...

       # خودنگاره 

     باعث شد شدیدا طرفدار نقاشی های فرا واقعگرایی جادوی بشم ....

    یا نقاش های معروف دیگه ای مثل سالوادور دالی و لئون ترتوسکی و پابلو پیکاسو و ون گوگ ....

     

     

  • ۴
  • نظرات [ ۲ ]
    • 🌵....!
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۹۸

    من پدربزرگم را میخواهم 🌵...!

              به نام خدا 

     هنوز گاهی کنار تختت درست کنار میز چوبی که همیشه روی آن عینک و خرماهایت را میگذاشتی می نشینم ....

    و با خودم بارها  آن لحظه ها را تکرار میکنم صدایت در گوشم طنین می اندازد ....ّ

    درست مانند یک بازیگر که قبل از اجرا با خودش سناریو رو می خواند ...!

    غرق در خاطرات میشوم حتی شاید باورت نشود که من در چله زمستان باد کولر و بوی هندوانهی  آن روز هارا هم میشنوم ...

    تو آرام روی تخت نشسته ای و زیر لب کتاب می خوانی ....

    من هم به تو نگاه میکنم ...

    ساعت 2 بعد از ظهر است  صدای بچه ها که در حیاط بازی میکنند کل خونه را پر کرده ! .... میروم برایت چای بریزم ....کمی بهار نارنج خوش طعمش  میکند ! ...

    چای را در لیوان شیشه ای کمر باریک قاجاری می ریزم ...

    میخواهم از نقلهای هل دار کنار نعلبکی بگذارم یادم می افتد قندت بالاست ....

    کمی کشمش در ظرف بلور می ریزم ... در سینی میگذارم  ..

    از آشپزخانه که خارج میشوم ...

     من ایستاده ام در جاده زمان و به عقب نگاه میکنم یه لحظه  انگار یکی شانه ام را میگیرد تکان میدهد .. سرمای بهمن در بدنم رسوخ میکند ....صدای بچه ها قطع شده است ...

    کتاب بسته شده کنج طاقچه است ...

    چای را روی میز می گذارم ....

    و به لبخند مهربانت نگاه میکنم ! 

    لبخندت حتی از پشت شیشه قاب عکس با آن نوار مشکی آرامم می کند !

  • ۴
  • نظرات [ ۱ ]
    • 🌵....!
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۹۸

    دختر یا پسر بودن !!

         به نام خدا  

     دختر بودن ینی ...!

    پسر بودن ینی ....!

    راهنمایی که بودم سر زنگ ادبیات یکی از بچه های کلاس که قلم خوبی هم داشت متنی با نام "دختر بودن ینی ...!" نوشته بود که اونقدر زیبا و دلچسب نوشته  بود ....

    من هم  همان موقع ها تصمیم گرفتم متنی با  همان اسم بنویسم ..

    دختر بودن یعنی ...

     عاشق گل میخک بودن .... همه جا. با کفش اسپرت رفتن. دختر بودن گریه های آروم شبانه و خنده های از ته دل... دختر بودن یعنی  عاشق قهوه تلخ بودن  ....دختر بودن یعنی شال های رنگی رنگی یعنی رقصیدن آزاد و رها دختر بودن یعنی بالا و پایین پریدن روی تخت فنری ....دختر بودن یعنی عاشق صدای خنده پدر و مادرت بودن ....دختر بودن گریه کردن به دیدن یه سکانس ...دختر بودن کتاب خوندن ...دختر بودن ینی فیلم درام تاریخی دیدن دختر بودن یعنی سنگ صبور بودن ...دختر بودن یعنی تو اوج استرس خندیدن ... دختر بودن یعنی دوچرخه سواری .... دختر بودن یعنی مانتو های کوتاه و بلند ....دختر بودن یعنی  عینک نه استکانی !! ... دختر بودن یعنی موهات و ببافی و جلو.ی. اینه هی به خودت نگا کنی !! دختر بودن یعنی عاشق نقاشی هات بودن دختر بودن یعنی آهنگ های جور وا جور دختر بودن یعنی عاشق کاکتوس بودن ...

    دختردبودت یعنی تو جمع دوستات الکی با هم  بخندید ....

    دختر بودن ینی با دوست جون جونیت شیطنت کنی ...

    دختر بودن.....

    دختر!  تو حامل آینده ای ....!

    بودنت حرف زدنت خندیدنت  گریه کردند ت. و حتی خشمت ...

    دختر بودن یعنی گذشته یعنی امروز یعنی آینده!

      .

    .

    .

     دختر بودن ینی ...؟

    🌵...!

     

    ...........................

    پ.ن : 

    متن قوی نشد ..ّ. به دلم نچسبید ! ولی پاکش نمی کنم !

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • سه شنبه ۲۶ شهریور ۹۸

    روحتان از شما چه میخواهد !؟

    به نام خدا 

     

                     

     کمی فکر نکنید ! لطفا ! 

    بگذارید دنیا کارش را بکند ...

    آرام باشید آرام آرام ...

    "شما" بار اولتان است او سالهاست که دنیا را میچرخاند !

    لذت ببرید ...

    بعله لذت ببرید ... شما اگر بخواهید می توانید از بوی قهوه هم سرمست شوید زیر پنجره اتاقتان دارز بکشید بگذارید که شهریور با

    شما خداحافظی کند ...

    کمی تحویلش بگیرید از تابستانی که گذشت برایش تعریف کنید اگه شد  دو فنجان چای هم بریزید شهریور چایش را با "هل" می نوشد ...

    کمی هم خودتان را برای در آغوش گرفتن مهر آماده کنید ...

     .

    .

    .

    کمی فکر نکنید ! لطفا!

  • ۲
  • نظرات [ ۱ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸

    لطفا ساکت می خواهم بشمارم!🌿🌵...

    ....یا الله ...

     

    سیس!ساکت میخواهم بشمارمتان !

    اگر از شما بپرسند شخصی در اتاقی نشسته است ....و هیچکس دیگری غیر از اون فرد در اتاق نیست ...آیا اون فرد "تنها"محسوب میشود ؟! ....

    اتاق را بیخیال شوید فکر کنید همان فرد حالا در جزیره ای قرار داد که غیر از او کسی نیست  ایستاده است ...حالا اون فرد "تنها تر" محسوب میشود ؟

    تعریف شما از تنهایی چیست ؟

    من اگر اون فرد در اتاق باشم شاید اصلا سرو و صدای جمعیت ذهنم نگذارد لحظه ای چشم روی هم بگذارم ! 

    تعجب میکنید؟! 

    دیروز بود که میخواستم  با یک سرشماری کوچک اماری از اهالی درونیم بگیرم اما آنقدر سرو صدا میکردند و غلغله بود اکه بعد از عدد#21 دوباره شمار از دستم در رفت !

    آخر نمی دانید چه وضعی است امروز که جلوی مغازه لوازم تحریر ایستاده بودم با دیدنیه دفتر صورتی#فانتزی  یه دختر بچه جدید به جمعیت درونیم اضافه شد یه دو روز پیش وقتی دوستم از مشکلاتش برایم میگفت. ناگهان یک  روانشناس با پیراهن چهار خانه و عینک ته استکانی را درونم دیدم  ....

    یا هر وقت مادرم در خانه نیست صبح از خواب که پا میشوم زن خانه داری خودش را از جمعیت بیروت میکشد و ظرف هارا میشوید و غذا درست میکند ....

    اه ...خیلی زیادند ....  بیشترشان را هنوز ندیدم حتی بعضی ها تا آخر امشب اضافه میشوند ....

    نظر شما را نمی دانم ولی به نظر من  تنهایی اصلا به معنای نبودن یا بودن افراد کنار ما نیست !🌵...

     

    .

    .

    .

    .

     

    1_اگر میشود یک دختر یا پسری یا یک مادر بزرگ  را در درونتان پیدا کنید  تا درباره تنهایی متنی بنویسد ...

    2_یا جمعیتتان را بشمارید ! 

     

    ...........................

     

     

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • 🌵....!
    • دوشنبه ۲۵ شهریور ۹۸
    در اینجا (بلاگ ) که قدم میزنید لطفا اثری، ردپایی، عطری ،نظری .... برایم به یاد گار بگذارید !
    🌵.....!